چشمم چو روز واقعه در خواب میشود |
چشمم چو روز واقعه در خواب میشود
|
|
کین من از دل تو عنان تاب میشود
|
گفتی که آتشت بنشانم به آب تیغ
|
|
تا تیغ میکشی دل من آب میشود
|
در مجلسی که باده باغیار میدهی
|
|
خون جگر حوالهی احباب میشود
|
از روی سیمگون چو سحر پرده میکشی
|
|
مه بر فلک ز شرم تو سیماب میشود
|
در طاعت از تواضعت اندیشهی جواب
|
|
جنبش فکن در ابروی محراب میشود
|
آن وعدهی دروغ تو هم گه گهی نکوست
|
|
کارام بخش عاشق بیتاب میشود
|
از بخت تیره هرچه طلب کرد محتشم
|
|
چون کیمیای وصل تو نایاب میشود
|
| |
|
| |