لعل تو رد شکست من زمزمه بس نمیکند |
لعل تو رد شکست من زمزمه بس نمیکند
|
|
آن چه تو دوست میکنی دشمن کس نمیکند
|
از سخن حریف سوز آن چه تو آتشین زبان
|
|
با من خسته میکنی شعله به خس نمیکند
|
راحله از درت روان کردم و این دل طپان
|
|
میکند امشب از فغان آن چه جرس نمیکند
|
از خم زلف بعد ازین جا منما به مرغ دل
|
|
مرغ قفس شکن دگر میل قفس نمیکند
|
مرغ دلی که میجهد خاصه ز دام حیلهای
|
|
دانه اگر ز در بود باز هوس نمیکند
|
محتشم از کمند شد خسته چنان که چون توئی
|
|
میرود از قفا و او روی به پس نمیکند
|
| |
|
| |