چو گریم بی تو اشگم از بن مژگان فرو ریزد |
چو گریم بی تو اشگم از بن مژگان فرو ریزد
|
|
که چون خیزم ز جا سیلابم از دامان فرو ریزد
|
پذیرد طرح کاخ عشرتم دوران مگر روزی
|
|
کز آهم این نیلوفری ایوان فرو ریزد
|
نیامد آن سوار کج کله در مجلس رندان
|
|
که مغز استخوانم در تب هجران فرو ریزد
|
به سرعت بگذرد هر تیرش آخر از دل گرمم
|
|
ازو چون قطره آب آهنین پیکان فرو ریزد
|
به نخلی بستهام دل کز هوائی گر کند جنبش
|
|
به جای میوه از هر شاخ وی صد جان فرو ریزد
|
خموشی محتشم اما سخن سر میزند کلکت
|
|
به آن گرمی که آتش از دل ثعبان فرو ریزد
|
| |
|
| |