ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز |
ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز
|
|
بنفشه از سمنت سربدر نکرده هنوز
|
به گرد ماه عذارت نگشته هالهی زلف
|
|
خطت احاطه دور قمر نکرده هنوز
|
چه جای خط که نسیمی از آن خجسته بهار
|
|
به گلستان جمالت گذر نکرده هنوز
|
گرفتهای همهی عالم به حسن عالم گیر
|
|
اگرچه لشگر خط تو سر نکرده هنوز
|
غم نمیخوری و میبری گمان که فلک
|
|
مرا ز مهر تو بیخواب و خور نکرده هنوز
|
چو شمع گرم ملاقات مردمی و صبا
|
|
ز آه سرد منت باخبر نکرده هنوز
|
نصیحتت که به صد گونه کردهام پیداست
|
|
که در دلت یکی از صد اثر نکرده هنوز
|
ولی با این همه مجنون دل رمیدهی تو
|
|
خیال طرفه غزال دگر نکرده هنوز
|
ز چشم اگرچه فکندی فتاده خود را
|
|
ز الفتات تو قطع نظر نکرده هنوز
|
عجب که این غزل امشب به سمع یار رسد
|
|
که هست تازه و مطرب ز بر نکرده هنوز
|
ز محتشم مکن ای گل تو نیز قطع نظر
|
|
که جای غیر تو در چشم تر نکرده هنوز
|
| |
|
| |