مردم و بر دل من باز غم یار هنوز |
مردم و بر دل من باز غم یار هنوز
|
|
جان سبک رفت و من از عشق گران بار هنوز
|
حال من زار و به بالین رقیب آمد یار
|
|
من به این زاری و او بر سر آزار هنوز
|
عشوهات سوخته جان من و جانسوز همان
|
|
غمزهات ساخته کار من و در کار هنوز
|
دل که دارد سر ز لف تو چو غافل مرغیست
|
|
که بدام آمده و نیست خبر دار هنوز
|
سرنهادند حریفان همه در راه صلاح
|
|
سر من خاک ره خانه خمار هنوز
|
چشم امید شد از فرقت دلدار سفید
|
|
محتشم منتظر دولت دیدار هنوز
|
| |
|
| |