عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز |
عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز
|
|
واندر صف سگان تو میداردم هنوز
|
با آن که برده ترک توام حدت از سرشک
|
|
الماس ریزه از مژه میباردم هنوز
|
زو دست قطع اشگ که دهقان روزگار
|
|
درسینه تخم مهر تو میکاردم هنوز
|
آزرد جانم از تو ز آزارهای پیش
|
|
جان سازمش نثار گر آزار دم هنوز
|
غم که دور از من دیوانه نگردد هرگز
|
|
آشنائیست که بیگانه نگردد هرگز
|
| |
|
| |