بر در دل میزنند نوبت سلطان عشق |
بر در دل میزنند نوبت سلطان عشق
|
|
ما و جنون میدهیم وعده به میدان عشق
|
رایت شاه جنون جلوه نما شد ز دور
|
|
چاک به دامن رساند گرد بیابان عشق
|
آن که ز لعلت فکند شور به دریای حسن
|
|
کشتی ما را نخست داد به طوفان عشق
|
بر سر جرم منند عفو و جزا در تلاش
|
|
تا بچه فرمان دهد حاکم دیوان عشق
|
عشق ز فرمان حسن داد به دست توام
|
|
وه چه شدی گر بدی حسن به فرمان عشق
|
زلف تو را آن که کرد سلسلهی پیوند حسن
|
|
ساخت جنون مرا سلسلهی جنبان عشق
|
کرد چو حسنت برون سر به گریبان دهر
|
|
عابد و زاهد زدند دست به دامان عشق
|
گرد وی از بس حذر مور ندارد گذر
|
|
این دل ویران که هست ملک سلیمان عشق
|
ماه رخ آن صنم مه چه رایان حسن
|
|
داغ دل محتشم شمسه ایوان عشق
|
| |
|
| |