مژده ای صبر که شد هجرت هجران نزدیک |
مژده ای صبر که شد هجرت هجران نزدیک
|
|
یوسف مصر وفا گشت به کنعان نزدیک
|
غم غمین از خبر فرقت دوری شد و گشت
|
|
دوری فرقت و محرومی حرمان نزدیک
|
گشت سررشته بعد من از آن در کوتاه
|
|
شد ره مور به درگاه سلیمان نزدیک
|
کرد عیسی ز فلک مرحله چند نزول
|
|
درد این خاک نشین گشت به درمان نزدیک
|
بوی خیر آید ازین وضع که یک مرتبه شد
|
|
کوی درویش به نزهت گه سلطان نزدیک
|
قرب آن سرو سمن پیرهن از شوق مرا
|
|
چاک پیراهن جان ساخت به جانان نزدیک
|
محتشم گرچه نشد قطع ره هجر تمام
|
|
حالیا راه طلب گشت به جانان نزدیک
|
| |
|
| |