ما که میسازیم خود را در فراق او هلاک |
ما که میسازیم خود را در فراق او هلاک
|
|
از وفای او به جانیم از برای او هلاک
|
لطف او در رنگ استغنا و بر من عکس غیر
|
|
از برای لطف استغنا نمای او هلاک
|
من که تنگ آوردنش در بر تصور کردهام
|
|
میشوم از رشگ تنگی قبای او هلاک
|
گر بجنبد باد میمیرم که از بیتابیم
|
|
بهر جنبشهای زلف مشگسای او هلاک
|
ای فلک یک روز کامم از وفای او بده
|
|
پیش از آن روزی که گردم از جفای او هلاک
|
مینهد تا غمزه ناوک در کمان میسازدم
|
|
اضطراب نرگس ناوک گشای او هلاک
|
زخم دلخواهی که خورد از دست جانان محتشم
|
|
مدعی از رشک خواهد شد به جای او هلاک
|
| |
|
| |