رسید باز طپاننده کبوتر دل |
رسید باز طپاننده کبوتر دل
|
|
سبک کنندهی تمکین ز صبر لنگر دل
|
خرد کجاست که دارد لوای صبر نگاه
|
|
که شد عیان علم پادشاه کشور دل
|
رسید شاه سواری که در حوالی او
|
|
به جنبش است زمین از هجوم لشگر دل
|
چو سنگ خورد نهانی تنم به لرزه فتاد
|
|
ز دیدنش چو طپیدن گرفت پیکر دل
|
پی نشاط فرو کوفتند نوبت غم
|
|
چو ملک عشق به یکبار شد مسخر دل
|
ازو چه ره طلبیم بهر حفظ جان کردن
|
|
که جان فریفتهی اوست صد برابر دل
|
ز جان محتشم آواز الامان برخاست
|
|
کشید خسرو غم چون سپاه بر در دل
|
| |
|
| |