زین گونه چو در مشق جنون حلقه چو نونم |
زین گونه چو در مشق جنون حلقه چو نونم
|
|
فرداست که سر حلقه ارباب جنونم
|
بار دلم از کوه فزونست عجب نیست
|
|
گر خم شود از بار چنین قد چو نونم
|
تا بندهی مه خود شدم ایام
|
|
از قید دگر سیمبران کرد برونم
|
چشمت به خدنگ مژهکار دل من ساخت
|
|
نگذاشت که تیغت شود آلوده به خونم
|
صد شکر که چون لاله به داغ کهن دل
|
|
آراسته در عشق تو بیرون و درونم
|
من محتشم شاعر و شیرین سخن اما
|
|
لال است زبانم که به چنگ تو زبونم
|
| |
|
| |