زخم نگهت نهفته خوردم |
زخم نگهت نهفته خوردم
|
|
پنهان نگهی دگر که مردم
|
شد عقل و زمان مستی آمد
|
|
خود را به تو این زمان سپردم
|
تیر نگهم زدی چو پنهان
|
|
راهی به نوازش تو بردم
|
میگشت لبم خضاب اگر دوش
|
|
دامن گه گریه میفشردم
|
از زخم اجل کشندهتر بود
|
|
از دست تو ضربتی که خوردم
|
دل بیتو شبی که داغ میسوخت
|
|
تا صبح ستاره میشمردم
|
ای هم دم محتشم در این بزم
|
|
صاف از تو که من حریف دردم
|
| |
|
| |