بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم |
بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم
|
|
سگ کویت به فغان آمد رسوا گشتم
|
طوطی ناطقهام قوت گفتار نداشت
|
|
دیدم آئینهی روی تو و گویا گشتم
|
کام جان با خط سبز و لب جانبخش تو بود
|
|
هرزه عمری ز پی خضر و مسیحا گشتم
|
چون برم پی به مقام تو گرفتم چو صبا
|
|
پا ز سر کردم و سر تا سر دنیا گشتم
|
منم ای شمع بتان مرغ سمندر خوئی
|
|
که چو پروانه به دوران تو پیدا گشتم
|
تاب دیدار تو چون آورم ای غیرت حور
|
|
من که نادیده مه روی تو شیدا گشتم
|
هرکه پیمود ره الفت من وحشی گشت
|
|
بس که باوحش من بادیه پیما گشتم
|
محتشم تا روش فقر و فنا دانستم
|
|
منکر جاه جم وحشمت دارا گشتم
|
| |
|
| |