چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم |
چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم
|
|
از همه حسن تو و عشق خود افزون دیدم
|
در قدح شد چو می عشق فلک حیران ماند
|
|
زان دلیری که من از رطل گران نوشیدم
|
پای در ملک محبت چو نهادم اول
|
|
از جنون راه سر کوی بلا پرسیدم
|
عقل در عشق تو انگشت ملامت بر من
|
|
آن قدر داشت که انگشت نما گردیدم
|
جراتم کرد چو در باغ تمتع گستاخ
|
|
اول از شاخ تمنا گل حرمان چیدم
|
نظر پاک چو در خلوت وصلم ره داد
|
|
هرچه آمد به نظر دیده از آن پوشیدم
|
محتشم نیست زیان در سخن مرشد عشق
|
|
من از آن سود نکردم که سخن نشنیدم
|
| |
|
| |