ای به بالا فتنه سرگردان بالای تو من |
ای به بالا فتنه سرگردان بالای تو من
|
|
ای سراپا ناز قربان سراپای تو من
|
با وجود جلوهی تو خلق حیران منند
|
|
بس که حیران گشتهام برقد رعنای تو من
|
کرده چشم نیمبازت رخنه در بنیاد جان
|
|
این چه چشمست ای شهید چشم شهلای تو من
|
تا نگردد خواری من برملا پیش کسان
|
|
مینوازی بنده را ای بنده رای تو
|
من بندبندم بگسل از هم گرنباشم روز حشر
|
|
بند بر دل مانده زلف سمن سای تو من
|
چون برون آرم سر از خاک لحد باشم هنوز
|
|
پای در گل از خیال نخل بالای تو من
|
در وصف دیوانگان کوی عشقم جامباد
|
|
گر خلاصی جویم از زنجیر سودای تو من
|
دست من گیر ای گل رعنا که هستم از فراق
|
|
خار در پا رفته راه تمنای تو من
|
محتشم تا خسروان را مجلس آراید به شعر
|
|
پادشاه او تو باشی مجلس آرای تو من
|
| |
|
| |