ساخت شب مرا سیه دود دل فکار من |
ساخت شب مرا سیه دود دل فکار من
|
|
روزم اگر چنین بود وای به روزگار من
|
چون دهد از غم توام آه به باد نیستی
|
|
آینهی سپهر را تیره کند غبار من
|
ابر بلابرون خیمه ز موج خیز غم
|
|
چون ز درون علم کشد آه شراره بار من
|
تا تو قرار دادهای قتل مرا به تیغ خود
|
|
صبر فرار کرده است از دل بیقرار من
|
تا ز نظارهات مرا ساخت به عشق مبتلا
|
|
گوشه بگوشه میجهد چشم گناهکار من
|
به ز نخست محتشم باز رسم به کار خود
|
|
گر دگر آن غزاله را چرخ کند شکار من
|
| |
|
| |