گر شود از دیده نهان ماه من |
گر شود از دیده نهان ماه من
|
|
دود برآرد ز جهان آه من
|
از نگه من به تمنای خویش
|
|
آه گر افتد به گمان ماه من
|
آن که به پندست مرا سود خواه
|
|
از همه بیش است زیان خواه من
|
از تو به جان آمدم اندیشه کن
|
|
جان من از نالهی جانکاه من
|
بندگیت جان من بینواست
|
|
جان من از من مستان شاه من
|
باش به هوش ای دل غافل که چرخ
|
|
در ره او کنده نهان چاه من
|
محتشم افسرده رهی داشتم
|
|
نیک زد آن سرو روان راه من
|
| |
|
| |