ای نگاهت آهوان را گرم بازی ساختن |
ای نگاهت آهوان را گرم بازی ساختن
|
|
کمترین بازی سوار از پشت زین انداختن
|
غمزهات شغل آن قدر دارد که در صید افکنی
|
|
میتواند کم به بسمل ساختن پرداختن
|
هرکه را زخمی زدی سر در قفای او منه
|
|
صید ناوک خورده را در پی چه لازم تاختن
|
کام جویان را مده در بزم جای ماه که هست
|
|
نقد عصمت باختن عشق از هوس نشناختن
|
ظلم بیداد است اما آتشی بیدود نیست
|
|
بیکسان را سوختن با ناکسان در ساختن
|
مهر ورزان راست وجه آزمون از روی زرد
|
|
نقد جان در بوته غم بردن و به گداختن
|
محتشم میآورد بر لشگر عزت شکست
|
|
پیش خوبان دم به دم رایت ز آه افراختن
|
| |
|
| |