مرا صید افکنی زد زخم و بند افند در گردن |
مرا صید افکنی زد زخم و بند افند در گردن
|
|
به ابروی کمان دار و به گیسوی کمند افکن
|
هم از تندی هم از تمکینش تا آگه شوی بنگر
|
|
محرف بستن تیغ و ملایم راندن توسن
|
سر آن شمع فانوس حیا گردم که از شوخی
|
|
به جان خلق آتش در زند چون برزند دامن
|
به آن رخسار گندمگون جمالت راست بازاری
|
|
که قرص آفتاب آنجا نمیارزد به یک ارزن
|
تو هرجا بگذری از سینهها آتش برافروزی
|
|
برآید بوی یک گلشن ولی با دود صد گلخن
|
ز بس کز اتحاد معنوی آمیختم با تو
|
|
نمیدانم در آغوش خیالت کاین توئی یا من
|
نخواهد مرد تا حشر ای همایون کوکب تابان
|
|
چراغ محتشم کز پرتو مهر تو شد روشن
|
| |
|
| |