بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را بیش ازین |
بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را بیش ازین
|
|
در کشور خود سرمده خیل بلا را بیش ازین
|
صد ره شکست ای رشک مه حسنت دل و دین را سیه
|
|
برطرف مه طرف کله مشکن خدا را بیش ازین
|
دل کرده ساز ای نوش لب در وعده قانونی عجب
|
|
گر داری آهنگ طرب بنواز ما را بیش ازین
|
نخل ترت در پیرهن چون نیکشر شد پرشکن
|
|
محکم مبند ای سیمتن بند قبا را بیش از این
|
میدان ظلم از اشک ما شد جای لغزشهای پا
|
|
جولان مده بهر خدا رخش جفا را بیش ازین
|
ای دل که میآمد روان تیرش ز قدرت بر نشان
|
|
ترسم نداری در کمان تیر دعا را بیش ازین
|
پرسان ز حال محتشم هستی ولی بسیار کم
|
|
پرسند ارباب کرم حال گدا را بیش ازین
|
| |
|
| |