ای صبا درد من خسته به درمان برسان |
ای صبا درد من خسته به درمان برسان
|
|
یعنی از من بستان جان و به جانان برسان
|
نامه ذره به خورشید جهانآرا بر
|
|
تحفهی مور به درگاه سلیمان برسان
|
عذر کم خدمتی بنده به مولا کن عرض
|
|
آستان بوسی درویش به سلطان برسان
|
شرح افتادگی من چو شنیدی برخیز
|
|
در خرام آی و به آن سرو خرامان برسان
|
سر به سر قصهی احوالم اگر گوش کند
|
|
زود بر گرد و به من مژدهی احسان برسان
|
ورنه بنشین و به قانون شفاعت پیشش
|
|
نامه آغاز کن و قصه به پایان برسان
|
نامه گر کار به جائی نرساند زنهار
|
|
تو به فریاد رس او را و به افغان برسان
|
از پی روشنی دیدهی احباب آنجا
|
|
بوی پیراهنی از مصر به کنعان برسان
|
محتشم باز به عنوان وفا مشهور است
|
|
قصه کوتاه کن و نامه به عنوان برسان
|
| |
|
| |