صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو |
صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو
|
|
ضبط تو دید و جست برون از کمند تو
|
ای پای تا به سر چونی قند دلپسند
|
|
افغان که طعمهی مگسانست قند تو
|
دست مرا که ساختهای زیر دست غیر
|
|
کوتاه به ز میوهی نخل بلند تو
|
چند افکنی در آتش سوزان دل مرا
|
|
هست این سیاه روز دل من پسند تو
|
ای مادر زمانه ببین کز خلاف عهد
|
|
با من چه میکند خلف ارجمند تو
|
دل برگرفتی ز تو جانا اگر بدی
|
|
در سینهی من آن دل هجران پسند تو
|
تلخی مکن که خنده نگهداشتن به زور
|
|
میبارد از لب و دهن نوشخند تو
|
امروز کو که باز بتر بیندت به من
|
|
بدگوی من که دوش همی داد پند تو
|
چون محتشم بسی ز ندامت بسر زدم
|
|
دستی که میزدم به عنان سمند تو
|
| |
|
| |