نمیدانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه |
نمیدانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه
|
|
ز دور این نالهی ما در دلت دارد اثر یا نه
|
یقین داری که دارم از خیالت پیکری با خود
|
|
که شب تا صبح دم میگردمش بر گرد سر یانه
|
به گوشت هیچ میگوید که اینک میرسد از پی
|
|
چو باد صرصر آن دیوانهی صحرا سپر یا نه
|
به خاطر میرسانی هیچ گه کان دشت پیما را
|
|
به زور انداختم از پا من بیدادگر یا نه
|
برای آزمایش بار من بر کوه نه یک دم
|
|
ببین خواهد شکستن کوه را صد جا کمر یا نه
|
چو جان را نیست در رفتن توقف هیچ میگوئی
|
|
که باید بازگشتن بیتوقف زین سفر یا نه
|
نوشتم نامه وز گمراهی طالع نمیدانم
|
|
که خواهد ره به آن مه برد مرغ نامهبر یا نه
|
بیا و محتشم از بهر من دیوان خود بگشا
|
|
به بین بر لشگر غم میکنم آخر ظفر یا نه
|
| |
|
| |