قلم نسخ بران بر ورق حسن همه |
قلم نسخ بران بر ورق حسن همه
|
|
کاین قلمرو به تو داده است خدا یک قلمه
|
زان دو هندوی سیه مست که مردم فکنند
|
|
تیغ هندیست نگاه تو ولیکن دو دمه
|
خوشتر از عشرت صد سالهی هشیارانست
|
|
با می صاف دو ساله طرب یک دو مه
|
از دم ناصح واعظ دلم اندر چاهیست
|
|
که ز یک سوی سموم است وز یک سوی دمه
|
رهزنان در صدد غارت و خوبان غافل
|
|
گرگ بیداز ز هر گوشه و در خواب رمه
|
دم نزع است وز شوق کلمات تو مرا
|
|
یک نفس بیش نمانده است بگو یک کلمه
|
محتشم فتنه قوی دست شد آن دم که نهاد
|
|
زلف نو سلسلهاش سلسله بر پای همه
|
| |
|
| |