جلوهی آن حور پیکر خونم از دل ریخته |
جلوهی آن حور پیکر خونم از دل ریخته
|
|
بندهی آن صانعم کان پیکر از گل ریخته
|
مهر لیلی بین که اشگش بر سر راه وداع
|
|
همچو باران بر سر مجنون ز محمل ریخته
|
ترک خونریزی مسافر گشته کز دنبال او
|
|
خون دلها بر زمین منزل به منزل ریخته
|
خون رنگینم که ریزان گشته از چشم پرآب
|
|
گوئی از جوی گلوی مرغ بسمل ریخته
|
غرفهام در گوهر و در بس که چشم خون فشان
|
|
از تک بحر دلم گوهر به ساحل ریخته
|
پیش چشم ساحرت هاروت از شرمندگی
|
|
نسخهیهای سحر را در چاه بابل ریخته
|
صحن میدان کرده رنگ آن خون که در هنگام قتل
|
|
گریههای محتشم از چشم قاتل ریخته
|
| |
|
| |