ای نرد حسن باخته با افتاب و ماه |
ای نرد حسن باخته با افتاب و ماه
|
|
بر پاکبازی توزمین و زمان گواه
|
من کز بتان فریب نخوردم به صد فسون
|
|
صد بازی از دو چشم تو خوردم به یک نگاه
|
در نرد همتم کنی آن لحظه امتحان
|
|
کافتد ز عشق کار به ترک سر و کلاته
|
نقش مراد نرد محبت که وصل توست
|
|
خوش بودی ار نشستی از اقبال گاه گاه
|
دل میرود ز دست بگویند کان حریف
|
|
دارد دمی ز بازی ما دست خود نگاه
|
هرچند عقل بیش حذر کرد بیش خورد
|
|
بازی ز مهره بازی آن نرگس سیاه
|
دیوم ز ره نبرد و پریچهر کودکی
|
|
هر دم به بازی دگرم میبرد ز راه
|
غالب حریفی از همه رو داده بازیم
|
|
در نرد دوستی که مساویست کوه و کاه
|
تا چند محتشم بود ای شاه محتشم
|
|
در حبس ششدر غم هجر تو بیگناه
|
| |
|
| |