دارم سری پر از شور از طفل کج کلاهی |
دارم سری پر از شور از طفل کج کلاهی
|
|
بی قید شهریاری بیسکه پادشاهی
|
قیمت بزرگ دری اختر بلند خردی
|
|
خورشید شعلهی شمسی آفاق سوزماهی
|
سلطان نوظهوری رعنای پرغروری
|
|
اقلیم دل ستانی منشور حسن خواهی
|
مژگان دراز طفلی بازی کنی به خونها
|
|
مردم کش التفاتی شمشیر زن نگاهی
|
بیاعتدال حسنی کز یک کرشمه سازد
|
|
صد کوه صبر و تمکین بی وزن تر ز کاهی
|
بیاعتماد مهری کز چشم لطف راند
|
|
دیرینه دوستان را بیتهمت گناهی
|
ابرو هلال بدری کز عاشق سیه روز
|
|
پوشد رخ دل افروز ماهی به جرم آهی
|
حسنش به زلف نوخیز عالم گرفت یک سر
|
|
خوش زود شد جهانگیر زین سان تنک سپاهی
|
باشد وظیفهی من از چشم نیم بازش
|
|
نازی به صد تکلف آن نیز گاهگاهی
|
از نظم محتشم گشت زینت پذیر حسنش
|
|
همچون گلی که یابد آرایش از گیاهی
|
| |
|
| |