ساربان بر ناقه میبندد به سرعت محملی |
ساربان بر ناقه میبندد به سرعت محملی
|
|
چون جرس ز اندیشه در بر میطپد نالان دلی
|
محمل آرائیست یکجا گرم با صد آب و تاب
|
|
جای دیگر آه سرد و گریهی بیحاصلی
|
یک طرف در نیت پرواز باز جان شکار
|
|
یک طرف در اضطراب مرگ مرغ بسملی
|
شهر ویران کردهای را باد صحرا در دماغ
|
|
باد در کف چون گل از وی بیدلی پا در گلی
|
وای بر صحرائیان کز شهر بیرون میرود
|
|
بیترحم صید بندی ناپشیمان قاتلی
|
سیل اشگ من گر افتد از پی این کاروان
|
|
ز افت طوفان خطر گاهی شود هر منزلی
|
از بنیآدم ندیدم محتشم مانند تو
|
|
وصل را نامستعدی انس را ناقابلی
|
| |
|
| |