بریدی از من آن پیوند با بدخواه هم کردی |
بریدی از من آن پیوند با بدخواه هم کردی
|
|
عفیالله خوب رفتی لطف فرمودی کرم کردی
|
شکستی از ستم پیمان چون من نیکخواهی را
|
|
تکلف هر طرف بر خویش بیش از من ستم کردی
|
به دست امتیاز خود چو دادی خامه دقت
|
|
چه بد دیدی که حرف بد به نام ما رقم کردی
|
من از مهر تو هر کس را که با خود ساختم دشمن
|
|
تو با او دوست گشتی هرچه طبعش خواست هم کردی
|
تفاوت ارچه شد پیدا که در خیل هواداران
|
|
یکی را کاستی حرمت یکی را محترم کردی
|
چرا کوه وفائی را که بد از نه سپهر افزون
|
|
ز هم پاشیدی و ریگ بیابان عدم کردی
|
مقام قرب خود دادی رقیب سست بیعت را
|
|
کرا بنگر به جای عاشق ثابت قدم کردی
|
نگون کردی لوای دوستان این خود که کرد آخر
|
|
که در عالم به دشمن دوستی خود را علم کردی
|
چه جای دوست کس با دشمن خود این کند هرگز
|
|
که بیموجب تو بدپیمان چنین با محتشم کردی
|
| |
|
| |