این طلعت و رخسار که دارد که تو داری |
این طلعت و رخسار که دارد که تو داری
|
|
این قامت و رفتار که دارد که تو داری
|
لب شهد و حدیثت شکر است ای گل خندان
|
|
این شهر شکربار که دارد که تو داری
|
چشم تو به یک چشم زدن خون دلم خورد
|
|
این نرگس خون خوار که دارد که تو داری
|
ای در تن هر گلبنی از رشگ تو صد خار
|
|
این گلبن بیخار که دارد که تو داری
|
قهر تو باغیار به از لطف تو با ماست
|
|
این لطف به اغیار که دارد که تو داری
|
پیوسته کنی نسبتم ای گل به رقیبان
|
|
زین گونه مرا خوار که دارد که تو داری
|
داری همه دم محتشم آزار دل از یار
|
|
این یار دل آزار که دارد که تو داری
|
| |
|
| |