ای زیر مشق سر خط حسن تو افتاب |
ای زیر مشق سر خط حسن تو افتاب
|
|
در مشق با کشیدن زلف تو مشگ ناب
|
بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن
|
|
نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب
|
عکست که ای کرده در آب ای محیط حسن
|
|
میبیندت مگر که دل و دارد اضطراب
|
در عالمی که رتبهی حسن از یگانگیست
|
|
نه آینه است عکس پذیر از رخت نه آب
|
هیهات ما و عزم وصال محال تو
|
|
کان کار وهم و فعل خیالست و شغل خواب
|
تا شهسوار صبر سبکتر کند عنان
|
|
با ناز خویش گو که گران تر کند رکاب
|
از من نهفته مانده به بزم از حجاب عشق
|
|
روئی که آن نهفته نمیگردد از نقاب
|
امروز ساقیا شده زاهد حجاب بزم
|
|
برخیز و می بیار که برخیزد این حجاب
|
بیتی شنو ز محتشم ای بت که بهتراست
|
|
یک بیت عاشقانه ز بیتی پر از کتاب
|
| |
|
| |