زلفش مرا به کوشش خود میکشد به بند |
زلفش مرا به کوشش خود میکشد به بند
|
|
گیسو به پشت گرمی آن گردن بلند
|
شمشیر قاطع اجل است آلت نجات
|
|
آنجا که گردن دل من مانده در کمند
|
صد اختراع میکند از جلوههای خاص
|
|
قد بلندش از حرکت کردن سمند
|
از اضطراب درد تو بر بستر هلاک
|
|
افتادهام چنان که در آتش فتد سپند
|
من ناصبور و طبع تو بسیار ذیرانس
|
|
من ناتوان و عشق تو بسیار زوردمند
|
قارون نیم که از تو توانم خرید بوس
|
|
دشنام را که کردهای ارزان بگو چند
|
| |
|
| |