ای جمالت قبلهی جان ابرویت محراب دل |
ای جمالت قبلهی جان ابرویت محراب دل
|
|
آمدی و فرض شد صد سجده بر ارباب دل
|
بعد چندین انتظار از رشتهی باریک جان
|
|
تاب هجران میبری بیرون ولی کو تاب دل
|
گر شوی مهمان جان از عقل و دین و صبر و هوش
|
|
در رهت ریزم به رسم پیشکش اسباب دل
|
تا ز مژگان لعل پاشم در رهت پروردهام
|
|
از جگر پر گاله بسیار در خوناب دل
|
از دو بیمارت یکی تا جان برد در بند غم
|
|
یا به خواب من درآ یکبار یا در خواب دل
|
نقش دل پیشت کشیدم جان طلب کردی ز من
|
|
ای فدایت جان چه میفرمائی اندر باب دل
|
سر بلندم میکنی گویا که میبینم ز دور
|
|
ارتفاع کوکب دولت در اسطرلاب دل
|
محتشم میجست عمری در جهان راه صواب
|
|
سالک راه تو گشت آخر به استصواب دل
|
| |
|
| |