زدی به دست ارادت چو حلقه بر در دل |
زدی به دست ارادت چو حلقه بر در دل
|
|
ز در درآ و ببین خانهی مصور دل
|
در آرزوست مه خرگهی که بر گردون
|
|
منور از تو کند خانهی مدور دل
|
دلم شکفت که از میل طبع خلوت دوست
|
|
سبب نزول تو شد خانهی محقر دل
|
لب امید بلبیک محتشم بگشا
|
|
که یار بر سر لطفست و میزند در دل
|
| |
|
| |