گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل |
گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل
|
|
پیش تو جان به پیشکش آرم چه جای دل
|
بهر گذار کردنت از غرفههای چشم
|
|
درها گشاده بر حرم کبریای دل
|
بنای صنع بهر تو نامهربان نهاد
|
|
از آب و خاک مهر و محبت بنای دل
|
تا شد نگارخانهی چشمم تهی ز غیر
|
|
پیدا شد از برای تو جائی ورای دل
|
بنشین به عیش و ناز که از نازنین بتان
|
|
مخصوص توست خانه نزهت فزای دل
|
از بهر ذکر خلوتیان کرده محتشم
|
|
وصف تو را کتابه خلوت سرای دل
|
| |
|
| |