افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد |
افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد
|
|
از گرد رهگذار تو کحلی برای چشم
|
گر در وثاق خاک نشینان قدم نهی
|
|
سازند خاک پای تو را توتیای چشم
|
بیرون مرو ز منزل مردم نشین خویش
|
|
ای منزل تو منظر نزهت سرای چشم
|
از مردمی اگر به حجاب ای مراد دل
|
|
پیدا کنم برای تو جائی ورای چشم
|
از چشم آفتاب برآید گر افکنی
|
|
پرتو به خانه دلم از غرفههای چشم
|
ناید فرو سرم به فلک گر تو سرفراز
|
|
آئی فرو به بارگه دل گشای چشم
|
بر محتشم گذار فکن کز برای توست
|
|
گوهر فشانی مژهاش در سرای چشم
|
| |
|
| |