دی به دنبال یکی کبک خرام افتادم |
دی به دنبال یکی کبک خرام افتادم
|
|
رفتم از شهر به صحرا و به دام افتادم
|
مگر این باده همه داروی بیهوشی بود
|
|
که من لجهکش از یک دو سه جام افتادهام
|
آن چه قد بود و چه قامت که ز نظارهی آن
|
|
تا دم صبح قیامت ز قیام افتادم
|
به اشارت مگر احوال بگویم که چه شد
|
|
که ز گویائی از آن طرز کلام افتادم
|
هیچ زخمی نزد آن غمزه که کاری نفتاد
|
|
من افتاده چگویم ز کدام افتادم
|
من که بودم ز مقیمان سر کوی حضور
|
|
از کجا آه به این طرفه مقام افتادم
|
محتشم بوی جنونم همه کس فاش شنید
|
|
چون درین سلسله غالیهی فام افتادم
|
| |
|
| |