چون به رخ عرق فشان میکشی آستین فرو |
چون به رخ عرق فشان میکشی آستین فرو
|
|
آب حیات میرود پیش تو در زمین فرو
|
بیخبر آمدی فرو در دل بینوای من
|
|
شاه به خانهی گدا نامده این چنین فرو
|
در ره آن سهی قدم پای به گل شده فرو
|
|
آه اگر بیاورد سر به من حزین فرو
|
گشته سوار و خورده می من همه جا روان ز پی
|
|
تا دگری نیاردش مست ز پشت زین فرو
|
نرگس چشم ساحرت چون زند آتشم به دل
|
|
ریزد از آب دیدهام صد گل آتشین فرو
|
وجه سفید ره نیم سجدهی توست وای اگر
|
|
خاک در سرای تو ریزدم از جبین فرو
|
قابل خسروی بود هرکه بسان محتشم
|
|
سر به غلامی آورد پیش تو بر زمین فرو
|
| |
|
| |