به دست دیده عنان دل فکار مده |
به دست دیده عنان دل فکار مده
|
|
مرا ببین و به چشم خود اختیار مده
|
ز غیرت ای گل نازک ورق چو دامن پاک
|
|
کشیدی از کف بلبل به چنگ خار مده
|
به رشک دادن من در دو روزه رنجش خود
|
|
هزار مست هوس را به بزم بار مده
|
به غیر کامده زان زلف تابدار به رنج
|
|
به غیر شربت شمشیر آبدار مده
|
غرور سد نگه شد خدای را زین بیش
|
|
شراب ناز به آن چشم پر خمار مده
|
بز جر منصب فرهادیم بده اما
|
|
ز حکم خسرویم سر به کوهسار مده
|
هزار وعدهی پر انتظار دادی و رفت
|
|
کنون که وعده قتل است انتظار مده
|
گرفته تیغ تو چون در نیام ناز قرار
|
|
نوید قتل به جانهای بیقرار مده
|
اگر به هیچ نمیارزم از زبون کشیم
|
|
به دست چشم سیه مست جان شکار مده
|
وگر به کار تو میآیم از برای خودم
|
|
نگاه دار و به چنگال روزگار مده
|
غرض اطاعت حکم است محتشم زین نظم
|
|
به طول دردسر آن بزرگوار مده
|
| |
|
| |